عملی که در نقاشی و معماری سایه ها و نیمسایه ها را با آن نشان دهند. و عبارت از خطوط باریکی است که موازی و نزدیک بهم رسم کنند چنانکه سطح یا سطوحی که در زیر این خطوط است یا با این خطوط پوشیده شده از دور نیمرنگ و از فاصله نزدیک مخطط و راه راه دیده شود
عملی که در نقاشی و معماری سایه ها و نیمسایه ها را با آن نشان دهند. و عبارت از خطوط باریکی است که موازی و نزدیک بهم رسم کنند چنانکه سطح یا سطوحی که در زیر این خطوط است یا با این خطوط پوشیده شده از دور نیمرنگ و از فاصله نزدیک مخطط و راه راه دیده شود
شور زدن دل، دل شور زدن. در تداول زنان، مضطرب و نگران بودن برای غایبی یا امری مکروه که سپس اتفاق می افتد. دلواپس بودن. در هراس بودن از احتمال سوئی. نگران و مضطرب بودن. اضطراب قلب داشتن. مضطرب شدن. اضطراب و قلق که از دیر رسیدن کسی یا خبری و مانند آن پیدا آید. مضطرب بودن از عدم آگاهی. مضطرب و نگران بودن از ترس وقوع حادثۀ ناگوار: دلم شور میزند. دیگر دلت شور نزند من دیر خواهم آمد. بچه ها دیر کرده اند، دلم شور میزند. (از یادداشت مؤلف). دچار نگرانی و اضطراب شدن. دلهره و اضطراب ناشی از بی خبری از چیزی یا کسی یا ناشی از گرفتاریهایی که ممکن است بعداً برای آدم رخ دهد. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)
شور زدن دل، دل شور زدن. در تداول زنان، مضطرب و نگران بودن برای غایبی یا امری مکروه که سپس اتفاق می افتد. دلواپس بودن. در هراس بودن از احتمال سوئی. نگران و مضطرب بودن. اضطراب قلب داشتن. مضطرب شدن. اضطراب و قلق که از دیر رسیدن کسی یا خبری و مانند آن پیدا آید. مضطرب بودن از عدم آگاهی. مضطرب و نگران بودن از ترس وقوع حادثۀ ناگوار: دلم شور میزند. دیگر دلت شور نزند من دیر خواهم آمد. بچه ها دیر کرده اند، دلم شور میزند. (از یادداشت مؤلف). دچار نگرانی و اضطراب شدن. دلهره و اضطراب ناشی از بی خبری از چیزی یا کسی یا ناشی از گرفتاریهایی که ممکن است بعداً برای آدم رخ دهد. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)